سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوباره

یه جرمی که مدت ها است فکرم رو مشغول کرده جرم سرقت مقرون با ازارو اذیت بچه ها است . دو سه مورد داشتیم که باندایی تشکیل می شدند که می زدند تو محله های مختلف و با انبر یا سیم چین میافتادند به جون النگو گوشواره دختر کوچولوهای معصوم . که اکثرا تنها یادگارهایی که از اون طلاها برای این بچه ها می موند لکه های خون روی بدنشون بود .

بیشتر خانواده ها می گفتند که بعد از این جریان بچه هاشون از اجتماعه  ترسیده شدند و حتی  تو روابط خویشاندی هم دچار مشکل شدن . طفلکی های معصوم از هر چیزی که تداعی کننده اون حادثه یا آدماش بود می ترسیدند وجیغ می زدند مثل سبیل یا موی فرفری.

راستی ما برای برقرار آرامش روحی یا بازگشت این بچه ها چه کاری می تونیم بکنیم ؟ چرا ما برای اون ها مددکار نداریم ؟ آیا با چند ماه حبس و شلاق اون خاطره ی تلخ از ذهن بچه ها می ره ؟

 

کاش می شد ما بچه هایی که حالا به هر دلیل چند تا کتاب جزایی رو ورق زدیم می اومدیم در مورد سیاست های کیفری حرف می زدیم  و نظر می دادیم . درسته بخش مکاتب کتاب ها همیشه سنگین بوده اما مفید هم هست .