سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه با هم

یه روز یه دختر 16 ساله رو آوردن ... بله به جرم فرار از خونه. خیلی دختر ها به خاطر توهمات و بلند پروازی ها همچین ریسکی می کنن اما اگه منم جای این دختر بودم همین کارو می کردم بد نیست بدونید پدرش از اون معتادای تیرو خفن بود و برادرش هم که ...

بله پسر کو ندارد نشان از پدر

یا همون بهتر بگم

گرگ زاده عاقبت گرگ شود

بی انصاف ها می خواستن بفروشنش . می پرسید مادرش کجا بوده مگه ؟ باید بگم مادرش هم قهر خونه خان دادششون تشریف داشتند .

اومده بود مشهد. از تو چهره اش می تونستم بخونم که با خودش دست مردونه داده که آبرو واین جور چیز ها رو بریزه دور. نشون به این که به خیلی چیزها که سایر خانم ها اعتراف نمی کنن خیلی راحت اعتراف کرد .

قاضی ما هم برای این که سرپناهی داشته باشه اونو فرستاد  به یه آسکابانی همین اطراف.

سرتونو درد نیارم یه لحظه به خودم گفتم وقتی این از زندان بیاد بیرون می خواد چیکار کنه ؟

کی با این ازدواج می کنه ؟ با دختری که پشتش پره جای شلاقه .

اولین باری بود که به این نتیجه رسیدم که حقوق می تونه گاهی هم  مفید نباشه .